سیلی واقعیت رو درست اون موقع خوردم که وسط زیباترین رویا بودم…
============
دخترک رفت ولی زیر لب این را گفت “او یقینا پی معشوق خودش می اید؛
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود “مطمنا که پشیمان شده برمیگردد”
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز
---======================
کفش هایم را نده، پا برهنه میروم تا در تنهایی خود با نگاه کردن به پاهایم عبرت بگیرم که من کجا و تو کجا…!
========================
خیلی دوست دارم بدونم!!
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی
آنگاه که حتی گوشت رامیبندی تاصدای خردشدن غرورش را نشنوی…
آنگاه که خدارا میبینی و بنده ی خدارا نادیده میگیری
میخواهم بدانم
دستانت را به سوی کدام آسمان دراز میکنی
تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟!!
===============
من کر نیستم
فقط از وقتی صدایت را شنیدم
دیگر هیچ صدایی شنیدنی نیست…